بزرگترین دختر کاووسخان و گویا شبیهترین به او. میگویند قوز روی بینی و لبهای بارکش به پدرش برده. تحکم و میل به نظم و انضباط و سختگیری هم میراث پدری است. تا پانزده سالگی لباسهای مردانه میپوشید و اغلب مشغول بازی با شلاقهای کاووسخان بود. او هرگز ازدواج نکرد. گاهی مردی پا به سن گذاشته پا پیش میگذاشت که در زمینهای اطراف آسیاب کاووسخان شریک شود اما بعد از یک بار نشست و برخاست با جانان میرفت و پشت سرش را نگاه نمیکرد.
خاکی که به زیر پای هر نادانی است
کفّ صنمی و چهرۀ جانانی است
هر خشت که بر کنگرۀ ایوانی است
انگشت وزیری و سر سلطانی است
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.