ارداویراف‌نامه | دوم

پوستر- ارداویراف‌نامه 2

فهرست ارداویراف‌نامه؛ دوم
شرح پاراگراف اول
پیش‌گفت: 0:11
چکیده: 1:10
دعای زردشتی: 1:48
پاراگراف اول از متن ارداویراف: 1:56
موسیقی:  ai: 3:08    
بازنویسی پاراگراف اول: 3:14
پیامبری زردشت و سیصد سال بعد: 4:56
زردشت کیست؟: 5:35
اندیشه بنیادین زردشت: 5:57
میراث زردشت: 6:27
موسیقی: 6:50
حمله اسکندر: 7:07
اهریمن کیست؟: 8:06
صفات اهریمن و اسکندر: 9:02
اسکندر رومی یا اسکندر مقدونی؟: 10:09
موسیقی: 10:50
سابقه نام ایران به عنوان کشور: 11:16
خسارت‌های اسکندر در حمله به ایران: 12:13
موسیقی: 12:49
اهمیت اوستا و زند: 13:08
مکان نگهداری اوستا و زند:         14:07
طبقه‌بندی روحانیون زردشتی: 15:56
افزارمندان که بودند؟: 17:31
اختلاف در کدخدایان: 18:00
موسیقی: 18:25
نتیجه‌گیری: 18:53

متن پادکست پازند؛ ارداویراف‌نامه؛ دوم؛ شرح پاراگراف اول

ارداویراف‌نامه؛ دوم؛ شرح پاراگراف اول
درود بر شما من محسن سعادت هستم و شما به  دومین قسمت از پادکستِ  پادزند گوش می‌کنید. دومین اپیزود این پادکست همزمان با اپیزود اول در پایان شهریور 1404 منتشر می‌شود. من در این پادکست قرار است شما را با برخی از متون باستانی ایران آشنا کنم؛ متونی که به فرهنگ و ادبیات پیش از اسلام تعلق دارد. در خوانش این متون من و شما با اندیشه‌ و خیالات اجدادمان درباره‌ی جهان، شیوۀ زندگی، اخلاق و باورهای اساطیری آشنا خواهیم شد. همچنین خواندن و شنیدن این متون برای دوستداران ادبیات کهن و علاقه‌مندان به زبان فارسی خالی از لطف نیست. من در پادزند متون انتخاب شده را برای شما می‌خوانم و تلاش می‌کنم واژه‌ها و مفاهیم کلیدی متن را شرح بدهم. برای شروع متن ارداویراف‌نامه را انتخاب کردم که داستان سفر مردی به نام ارداویراف به بهشت و دوزخ است.
در این قسمت چه خواهید شنید
در اپیزود اول بخش‌هایی از متن اصلی ارداویراف‌نامه با ترجمه فارسی مهرداد بهار شنیدید. در قسمت دوم من شرح بخش آغازین این متن را برای شما خواهم گفت. برای این کار ابتدا یک بازنویسی ساده از پاراگراف را با حفظ جزئیات برای شما می‌گویم. در مرحلۀ بعد جمله به جمله پیش خواهم رفت. کلمات دشوار یا توضیحات لازم را در موارد تاریخی، اجتماعی و باورهای دینی به شما خواهم داد.
فصل اول
چنین گویند که چون پرهیزگار دین پذیرفت و اندر جهان بپراکند، تا به‌سررسیدن سیصدسال، دین در پاکی و مردم در بی‌گمانی بودند. سپس، اهریمنِ برای شک کردن مردمان به این دین، آن گُجَسته اسکندرِ رومیِ مصری‌مسکن را گمراه کرد که با ستم و نبرد و زیانِ گران به ایرانشهر آمد، آن شاه ایران را بکشت و دربار و شاهی را بیاشفت و ویران کرد و این دین، از جمله همۀ اوستا و   را [که] بر پوست‌های پیراستۀ گاو به آبِ زر نبشته، اندر استخر پاپکان به دژِ نِبشت نهاده بود، آن بدبختِ   بدکردار، اسکندرِ رومیِ مصری‌مسکن، برآورد و بسوخت و بسیار دستوران و داوران و هیربُدان و   و دین‌بُرداران و نیرومندان و دانایان ایرانشهر را بکشت و در میان مِهان و ایرانشهر، با یکدیگر کین و ناآشتی افکند و خود شکسته به دوزخ تاخت.
پاراگراف اول ارداویرافنامه به زبان ساده چه می‌گوید؟
پاراگراف اول به زبان ساده
می‌گوید: وقتی زردشت پارسا دین اهورامزدا را پذیرفت و دیگران را به آن دعوت کرد و آن را گسترش داد، تا سیصد سال بعد از او، دین زردشتی در پاکی و خلوص و کمال بود و مردم در مورد این دین، هیچ بدگمانی و شک و تردیدی نداشتند. بعد از سیصدسال اهریمن نفرین‌شدۀ ناپاک برای اینکه مردم ایمان خود را به این دین از دست بدهند، اسکندر رومی نفرین‌شده را فریب داد که به ایران حمله کند. اسکندر به کشور ایران یورش آورد و زیان بسیاری به جا گذاشت؛ شاه ایران (داریوش سوم هخامنشی) را کشت و ادارۀ امور پادشاهی را آشفته و ویران کرد؛  او دین زردشت، شامل کتاب اوستا و تفسیرها آن را که با آب طلا  بر پوست‌های گاو نوشته شده بود از محل نگهداری نوشته‌های دینی در شهر استخر پاپکان بیرون آورد و به آتش سوخت؛ او بسیاری از روحانیون زردشتی، قضات دینی، برگزارکنندگان مراسم مذهبی، آموزگاران دینی، دینداران، صنعت‌گران و دانایان کشور ایران را کشت. (او به این همه رضایت نداد) و در میان بزرگان و حاکمان و امرای کشور ایران اختلاف و کینه و دشمنی انداخت. در پایان خودش هلاک شد و به جهنم رفت.
آنچه تا اینجا شنیدید روایتی ساده بود از آغاز متن ارداویراف‌نامه دربارۀ زمینه‌های تاریخی سفر ارداویراف به جهان مردگان. اما حالا برمی‌گردم و از آغاز یک یک جملات را بررسی می‌کنم و مواردی که نیاز به توضیح دارند را برایتان شرح خواهم داد.
لغات، اسامی و مفاهیمی که به ترتیب نیاز به توضیح دارند.
در جمله اول دربارۀ زمانی در گذشته صحبت شده که زرتشت دین مزدیسنان را که اهورامزدا به او عرضه کرده، می‌پذیرد. پس از آن، زردشت در نقش پیامبر این دین را به مردم معرفی می‌کند. سیصدسال پس از او، دین پاکی خود را حفظ می‌کند و مردم به این دین باور دارند. پس از سیصد سال اما اتفاقی می‌افتد که مردم به دین شک می‌کنند. قبل از اینکه دربارۀ اتفاق توضیح بدهم بد نیست خیلی مختصر و مفید ببینیم زردشت پیامبر که بود و دینی که عرضه کرد بر چه مبانی استوار بود و میراث او برای ایرانیان در روزگار باستان چه بود؟
زرتشت سپیتمان (Zarathustra Spitāma)
زردشت پیامبر و بنیان‌گذار دین مزدیسنا در ایران باستان است. پژوهشگران حدس می‌زنند که او بین ۱۲۰۰ تا ۶۰۰ پیش از میلاد یعنی حدود 3200 تا 2600 سال پیش زندگی می‌کرده است. عقاید او به شکل سروده‌هایش، در بخشی از اوستای کهن به نام «گاتاها» یا گاهان حفظ شده است.
اندیشه بنیادین
زرتشت بر پرستش اهورامزدا، خدای یگانه و دانای بزرگ بود. از نظر او دو نیروی متقابل در جهان وجود دارد: سپنته‌مَینیو (روح مقدس) و اَنگره‌مَینیو (روح ویرانگر). انسان با آزادی اراده باید بین راستی و درستی (اشه) و دروغ (دروچ) یکی را انتخاب کند. راه درست، پیروی از سه اصل اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک است.
میراث زرتشت چیست؟
عقاید زردشت
تأثیر عمیقی بر دین، اخلاق و سیاست ایرانیان باستان گذاشت. در دوره هخامنشی و ساسانی، آموزه‌های زرتشت مبنای دین رسمی ایران شد. خب حالا ببینیم در آغاز متن ارداویرافنامه چه اتفاقی بنیان‌های دینی و میراث زردشت را تهدید می‌کند؟
حمله اسکندرمقدونی به ایران
در متن آمده که حملۀ اسکندرمقدونی به ایران، آیین زردشت را به خطر می‌اندازد. ما امروزه اطلاعاتی از این حمله داریم. می‌دانیم که این حمله در دوران حکومت هخامنشیان و در طی سیزده سال رخ داده است. یعنی در فاصلۀ سال‌های 336 تا 323 پیش از میلاد. او در این نبردهای خونین داریوش سوم را شکست داد و سرتاسر مناطق تحت کنترل هخامنشیان  را اشغال کرد. گسترۀ این اشغال از شرق به رود سند در پاکستان امروزی می‌رسید و در غرب به ترکیۀ امروزی و سواحل دریای اژه. اما در این متن دلیل و انگیزۀ اسکندر برای حمله به ایران چه بود؟
نویسندگان معتقدند که اهریمن برای  ایجاد شک و گمان در دین زردشت، اسکندر را فریب داد که به ایران حمله کند. قبل از بررسی ادامه متن، ببینیم این اهریمن در متون زردشتی کیست؟ و صفت‌هایی که به او و اسکندر نسبت داده شده است چه معانی دارد؟
اهریمن ((angra Mainyu یا انگره مینیو کیست؟
قبل از این گفتم که در آیین زردشت، باور به «روح ویرانگر» و شرور جهان وجود دارد. نیرویی پلید که در حال ستیز با نیکی و «روح مقدسِ» جهان یعنی اهورامزد و آفریدگان اوست. مفهوم اهریمن بسیار با مفهوم شیطان یا ابلیس در ادیان ابراهیمی متفاوت است. نقش اهریمن به عنوان «روح ویرانگر» بسیار بیشتر از شیطان است. فرماندهی حمله به جهان مقدس را «اهریمن» به عهده دارد. او با کمک دیوها و جانداران موزی و انسان‌هایی که با او همراه می‌شوند به جنگ اهورامزدا می‌رود. سرانجام اهریمن و همۀ همراهان او در پایان کار، نابود می‌شوند و پس از آن امور جهان یکسره بر مدار نیکی خواهد بود.
در ارداویراف‌نامه، اهریمن و مخلوقات و نیروهای مخرب جهان اغلب با صفاتی نامیده می‌شوند که به وفور در متون دینی مزدیسنان تکرار می‌شود. این صفات عبارتند از:
گُجسته: یعنی ملعون، نفرین‌شده، بدکار؛ در پهلوی؛ Gajastak؛ مقابلِ خجسته؛ این صفت، هم برای اهریمن و هم اسکندر، به‌کاررفته است.
دُروَند: یعنی دروغ‌زنِ ناپاک؛ بدمذهب، بی‌قید و فاسق؛ این صفت برای اهریمن و اسکندر به کار رفته است.
پَتیاره: یعنی دشمن، ستیزه‌جو، فتنه‌گر؛ در پهلوی پتیارَک Patyārak . صفتی است برای مخلوقات اهریمنی که کار آنها تباه کردن آفریدگان اهورمزدا است. اصل اوستائی آن «پئی تیارَ» است. در این متن برای اسکندر به کار رفته است. این کلمه امروزه بیشتر به عنوان دشنام زشت به زنان استفاده می‌شود.
اَهلَموغ: Ahlomōγ: به کسی گفته می‌شود که امور دینی را انجام نمی‌دهد یا تفسیرهای‌ نادرست از اوستا و متون مذهبی ارائه می‌کند. اهلموغ صفتی است که برای اسکندر به کار رفته است.   
اما آیا اسکندر رومی این پتیارۀ بدبختِ اهلموغِ دُروند با آن اسکندر مقدونی معروف تفاوت دارد؟
اسکندرِ رومی
خیر. این اسکندر رومی همان فاتح و سردار مقدونی است که در متون پهلوی، اَرومایکی ((Arūmāyik_i یا همان رومی خطاب می‌شده است. او همان کسی است که باعث سقوط داریوش سوم شد و صدها سال در متون دین مزدیسنا به دلیل ضربه‌ای که به ایران و دین زردشتی زد، مورد لعن و نفرین بود. عجیب است که چند قرن‌ بعد در گذر ایام و تضعیف دین ایرانیان باستان، پس از حمله اعراب، همه چیز فراموش شد و آرام آرام دشمن لعن شدۀ ایرانیان به چهره‌ای مطلوب در متون تاریخی و ادبی تبدیل شد و حتی برخی نام فرزندان خود را اسکندر گذاشتند. 
سرزمینی به نام ایرانشهر
اما اسکندرمقدونی به کجا حمله کرد؟ نام سرزمین داریوش سوم چه بود؟ پارس؟ پرشیا؟ ایرانویج؟ در متن ارداویراف‌نامه به پهلوی از کلمۀ  «اَیرآن شَترو» (Airān shatrō) یا به فارسی امروزی «ایران‌شهر» برای نامیدن سرزمینی که داریوش سوم بر آن حکومت می‌کرد استفاده شده است. در سایر منابع ساسانیان همین نام برای کشور ایران به کار گرفته شده است.
«شهر» در این کلمه به معنای «سرزمین» و «کشور» است. اصل واژه در اوستا و سانسکریت «خْشَتْهَرَ» (khshathra) بود که مفهوم آن در طول زمان از «سرزمین» و «کشور» به مناطق کوچک‌تر و «شهر» در مفهوم امروز محدود شده است و حرف «خ» از اول آن حذف شده است. ریشه کلمه از «خشی» به معنای «شاهی‌کردن» و «فرمان راندن» و «توانستن» آمده است. در این معنا «ایران‌شهر» به سرزمین‌های گفته می‌شد که شاهان ساسانی بر آن حکومت می‌کردند.
اسکندرمقدونی در حمله به ایران‌شهر چه خسارت‌هایی زد؟
نخست شاه ایران یعنی داریوش سوم هخامنشی را کشت. دومین کار او ویران کردن دربار و سامان و نظم پادشاهی هخامنشی بود. در مرحلۀ سوم، متون اوستا و زند را به آتش کشید. پس از آن همۀ دست‌اندرکاران روحانی دین زردشت را در رده‌‌ها و طبقات گوناگون به همراه متخصصان و بزرگان ایران کشت. و آخرین کار او اختلاف و جنگ در میان بزرگان و صاحب منصبان و حاکمان مناطق مختلف ایرانشهر بود.
آتش زدن اوستا و زند برای ایرانیان زردشتی چه اهمیتی داشت؟
اهمیت اوستا و زند چه بود؟
«اوستا» و «زند» از متون مهم دین زردشت بودند که حافظ مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و اندیشۀ دینی برای آیندگان بود و همبستگی دینداران را تضمین می‌کرد. کلمۀ «اوستا» به‌معنی «اساس»، «بنیاد»، «متن اصلی»، «پناه» و «یاوری» است. شکل پهلوی آن «اویستاک» (Avistāk) است. این کتاب را می‌توان قدیمی‌ترین اثر مکتوب مردم ایران دانست.
در زمان ساسانیان، تفسیری به نام «زند» (Zand) بر اوستا نوشتند و اغلب  اوستا را با کلمه زند با هم می‌آورند. آتش زدن اوستا و متون دینی در دورانی که کتابت و نسخه‌برداری با سختی و دشواری انجام می‌شد اهمیت بسیاری داشت و باعث شد بخش زیادی از متون دینی از بین برود. می‌گویند اوستایی که در دست ماست یک‌پنجم اوستایی است که اسکندر آتش زده است.
آیا دربارۀ مکان نگهداریِ اوستا و زند اطلاعاتی وجود دارد؟
به روایت این متن، اوستا و زند روی پوستِ دباغی‌شدۀ گاو و با آب طلا نوشته شده بود و در شهر باستانی استخر و در قلعۀ ویژۀ متون مذهبی نگهداری می‌شد.
استخرِ پاپکان شهری باستانی در استان فارس و در پنج کیلومتری شمال تختِ جمشید است. در فارسی میانه به این شهر «سْتَخْر» (Stakhr) گفته می‌شد. این شهر زادگاه اردشیر بابکان، بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانی بود و در زمان ساسانیان (۲۲۴–۶۵۱ میلادی) در اوج شکوفایی بود. استخر از سال ۲۲۴ تا ۲۲۶ م  به مدتی کوتاه، نخستین پایتخت ساسانیان بود و بعد از آن به‌عنوان شهر مهم و مرکز مذهبی استان پارس شناخته می‌شد. اما اوستا و زند دقیقاً در کجای شهرِ استخر نگهداری می‌شدند؟
دژِ نِبشت
بر اساس ارداویراف‌نامه، اوستا و زند در محلی به نام «دژ ِنِبشت» نگهداری می‌شد. این کلمه در متن پهلوی به صورت (karitā_nipist) آمده است. «کَریتا» به معنی دژ یا قلعه و «نیپیست» به معنی «نوشته» است. پس این کلمه احتمالاً به معنی «دژِ نوشته‌ها» یا «دژِ اسناد» است. ابن بلخی در فارسنامه (صص ۴۹-۵۰) به قرن ششم هجری می‌گوید: «و به اصطخرِ پارس، کوهی است «کوه نِفشت» گویند که همۀ صورت‌ها و کنده‌گری‌ها از سنگ خارا کرده‌اند و آثار عجیب اندر آن نموده و این کتاب زند و پازند آنجا نهاده بود».
بعضی نویسندگان منظور از «دژِ نپشت» را قلعه‌ای در کوه «نقشِ رستم» و برخی آن را همان «کعبه زردشت» می‌دانند. می‌شود آن را کتابخانۀ اسناد دولتی و متون دینی دانست.
نابودی طبقات روحانی دین زردشت
اما اسکندر به آتش زدن متون دینی اکتفا نکرد. او به سراغ متولیان و صاحبان دین رفت که کار آنان حفظ و نگهداری آداب و رسوم و تشریفات و وضع قوانین دین بود. در این متن به چندین گروه از این طبقات روحانی اشاره شده که من به ترتیبی که در متن آمده آنها را برای شما معرفی می‌کنم:
گروه اول؛ دستوران (Dastūr): در پهلوی «دستوبر» به معنای «قاعده»، «قانون»، «مقتدر» و «توانا» است. به پیشوای زردشتیان و خادم بزرگ آتشکده هم گفته شده است. در برخی منابع دستوران را بالاترین مقام روحانی و متخصص الهیات می‌دانند؛ (ایرانیکا) چیزی معادل فقیه و مجتهد در اسلام و اسقف در مسیحیت.
گروه دوم که از دم تیغ اسکندر گذشتند داوران یا دادوران بودند؛ که شامل قضات مذهبی بودند.
گروه سوم؛ هیربَد Herbad یا هیربُد نامیده شده است. آنان خادم و خدمتکاران آتشکده بودند؛ گاهی به عنوان آموزگاران دینی یا روحانیان محلی شناخته می‌شوند. می‌توان آن‌ها را پایین‌ترین رتبۀ رسمی در سلسله‌مراتب روحانی و دستیار موبدان در اجرای آیین‌ها دانست.
گروه چهارم؛ موبِد Mobed نام دارند. موبدان رؤسای روحانی زردشتیان محسوب می‌شوند. آنان روحانیونی هستند که برای اجرای مراسم دینی آموزش‌دیده‌اند. وظیفۀ آن‌ها اجرای کامل آیین‌ها به‌ویژه یسنا (و برگزاری مراسم نذری) است.
گروه پنجم دین‌بُرداران یا همان دین‌داران هستند که دین زردشت را پذیرفته‌اند.
به روایت این متن، اسکندر مقدونی تنها به کشتن روحانیون دینی و دینداران اکتفا نکرده است. او گروه‌های دیگری به نام «افزارمندان» (Afzār-hōmandān) را از دم تیغ گذراند. مهرداد بهار «افزارمندان را «نیرومندان» ترجمه کرده است. در ترجمه ژاله آموزگار همان «افزارمندان» و در توضیحات «متخصصان» ترجمه کرده است. به نظر می‌رسد منظور صاحبان حرفه و «صنعتگران» بودند.
علاوه بر افزارمندان، از کشتن دانایان سخن گفته شده است. آخرین ضربه‌ای که اسکندر به ایران می‌زند ایجاد جنگ و اختلاف و پراکندن کینه و دشمنی میان «کدخدایان» (Kadak_khūdāān-i) است. «کدخدا» در اصل به معنی صاحب و مالک خانه است. در معنای «بزرگ ده»، «نگهبان شهر» و «پادشاه» هم در آثار گذشتگان آمده است. در اینجا منظور اختلاف انداختن بین بزرگان و امرای مناطق مختلف ایران است.
نتیجه‌گیری 
پاراگراف اول ارداویراف‌نامه ما با توصیف شرایط ناگوار تاریخی بعد از زردشت و حملۀ اسکندر آشنا شدیم. این مقدمات در ابتدای ارداویراف‌نامه، ضرورت احیای دینی را نشان می‌دهد. نگرانی نویسندگان متن از دست رفتن دین و شک و تردید در دین است. آنها عامل فروپاشی و خسارت به ایران را عملکرد سیاسی یا مسائل اجتماعی و سیاسی نمی‌دانند. بلکه ریشه آن را در نیرویی اهریمنی و شرور می‌دانند که وضعیت عادی را به خطر انداخته است. یعنی برانگیختن اسکندر مقدونی توسط اهریمن گجسته.
موضوع دیگر بحث شک و گمان در دین است. به نظر می‌رسد که بزرگان دین مزدیسنا در دورانی که این متن نوشته شده در رقابت جدی با ادیان مانوی، مزدکی، مسیحی و حتی یهودی قرار دارند. شواهد تاریخی این تنش و رقابت را در دوران ساسانیان تأیید می‌کند. در این وضعیت برای حفظ دین چه باید کرد؟ اگر پادشاه دینی را به عنوان دین رسمی انتخاب کند، می‌توانید باقی ادیان را با استفاده از قدرت خود سرکوب کنید. اما اگر شاه دینی را نپذیرفته باشد در آن صورت عالمان همۀ ادیان تلاش می‌کنند در مناظره با دیگر ادیان و شرکت در آزمون‌های دشوار  و گاهی وحشتناک حقانیت دین خود را اثبات کنند.
پایان اپیزود.
در اپیزود آینده ادامه متن را برای شما شرح خواهم داد. برایتان روایت می‌کنم که روحانیون ادیان باستانی حاضر می‌شدند چه آزمون‌های عجیب و ترسناکی را برای اثبات حقانیت خود بپذیرند.
ممنونم پادکست ما را گوش می‌کنید. امیدوارم از شنیدنش لذت برده باشید. باعث خوشحالی و سپاس من است، اگر این پادکست را به کسانی معرفی کنید که دوستدار متون کهن، فرهنگ ایران باستان و ادبیات فارسی هستند.
متن، منابع پادکست، لینک توضیحات واژگان و اسامی خاص و را‌ه‌های ارتباطی را من در وب سایتی با عنوان گیومه باز دات آی آر منتشر می‌کنم. لینک وب‌سایت را هم می تونید در توضیحات پادکست ببینید. دامن سرخ گلدار همگی خدانگهدار.

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x