ارداویرافنامه | سوم
فهرست ارداویرافنامه؛ سوم
شرح پاراگراف دوم
فهرست
پیشگفتار: 0:12
معرفی پادکستها: 1:16
موسیقی؛ دعای زرتشتی: 2:10
مرور اپیزود دوم و چکیده این اپیزود: 2:22
موسیقی ai : 3:42
متن اردادیراف؛ پاراگراف دوم: 4:10
رونوشت ساده از پاراگراف دوم: 5:05
تاریخ در این پاراگراف: 6:08
موسیقی ai: 7:20
بررسی چند واژه: 7:38
واژه ایرانشهر: 7:42
واژه شاه: 7:52
واژه دهبَد: 8:47
واژه سالار: 8:59
واژه دستور: 9:30
واژه یزدان: 9:49
واژه کیش: 10:14
واژه انوشه: 10:32
موسیقی ai: 11:47
آذرباد ماراسپندان که بود؟: 12:12
ریشهی واژهی آذرباد: 12:23
ریشهی واژهی مهراسپندان: 13:01
آذرباد در چه زمانی زندگی کرد؟: 13:18
آذرباد اهل کجا بود؟: 13:31
اهمیت آذرباد: 13:40
روی گداخته بر سینهی آذرباد: 14:05
گردآوری اوستا توسط آذرباد: 16:25
گردآوری خردهاوستا توسط آذرباد: 16:34
اندرزنامه آذرباد: 16:46
چند پند از آذرباد: 17:22
موسیقی Ederlezi: 18:51
فَرَوَهَر چیست؟: 19:21
ریشهشناسی فروهر: 19:34
فروهر بخشی از وجود انسان: 20:17
بخشهای وجود انسان در بندهشن: 21:25
آمیختن روان و فروهر: 21:49
فروهرها و نظارت بر نظم جهان: 24:16
فروهرها و انتخاب سرنوشت: 24:53
نماد فروهر: 25:32
موسیقی؛ سیاوش در آتش؛ سعید رحیمپور: 26:20
ور چیست؟: 27:08
اهمیت آتش در آزمون ور: 28:24
دادگاه ور در دوران ساسانیان: 28:59
ور گرم: 29:50
ور سرد: 30:23
موسیقی؛ سوگند به عاشقان ایران: 31:07
آزمون ور زرتشت: 31:40
آزمون ور آذرباد: 32:12
آزمون ور سیاوش: 32:24
آزمون ور در اروپا: 32:32
موسیقی AI: 34:25
نتیجه و گفتار پایانی: 34:48
متن پادکست پازند؛ ارداویرافنامه؛ سوم؛ شرح پاراگراف دوم
پیشگفتار
درود بر شما من محسن سعادت هستم و شما به سومین قسمت از پادکستِ پادزند گوش میکنید. سومین اپیزود این پادکست در اواخر آذرماه 1404 منتشر میشود. من در این پادکست قرار است شما را با برخی از متون باستانی ایران آشنا کنم؛ متونی که به فرهنگ پیش از اسلام تعلق دارد. هدف از خواندن آثار این است که من و شما از خلال این متون کهن با اندیشه و خیالات اجدادمان دربارهی جهان، شیوۀ زندگی، اخلاق و باورهای اساطیری آشنا شویم. خواندن و شنیدن این متون باستانی برای دوستداران ادبیات کهن و علاقهمندان به زبان فارسی هم خالی از لطف نیست. من در پادزند ترجمهی فارسی این آثار را برای شما میخوانم و تلاش میکنم واژهها و مفاهیم کلیدی را شرح بدهم. برای شروع، ارداویرافنامه را انتخاب کردم که داستان سفر مردی به نام ارداویراف به بهشت و دوزخ است.
معرفی پادکستها: 1:16
اما پیش از اینکه بروم سراغ پاراگراف دوم متن ارداویرافنامه[i]، پر بیراه نیست که به آگاهی شما برسانم که من به جز پادزند، دو پادکست دیگر را در پادگیرهای مرسوم منتشر میکنم. یکی از آنها پادکست «قصههای ایرانی» است با موضوع داستانهای شفاهی مردم ایران و پادکست بعدی «قصههای شاهنامه به نثر ساده» است. اگر به این موضوعات علاقهمند هستید میتوانید از طریق کستباکس، اپل پادکست و شنوتو به این پادکستها دسترسی داشته باشید. من برای راحتی و سهولت بیشتر یک وبسایت با عنوان «گیومهباز» راهاندازی کردم که همۀ این سه پادکست را آنجا همراه با متن و منابع پادکستها منتشر میکنم. لینک این وب سایت را در توضیحات این اپیزود گذاشتم. حالا بریم سراغ گزارشی کوتاه از اپیزودهای قبل و بعد ببینیم در این اپیزود قرار است درباره چه موضوعاتی صحبت کنیم.
موسیقی دعای زرتشتی: 2:10
مرور اپیزود دوم و چکیده این اپیزود: 2:22
در قسمت قبل پاراگراف اول از ارداویرافنامه را با ترجمه فارسی مهرداد بهار برای شما خواندم. و بعد توضیحات و شرح برخی واژهها و اشارات تاریخی را شنیدید. در این قسمت سراغ پاراگراف دوم رفتم. آن را برایتان میخوانم و بعد یک بازنویسی ساده از پاراگراف را برای شما روایت میکنم. در مرحلۀ بعد جمله به جمله پیش میروم. کلمات مهم یا توضیحات لازم را با شما در میان میگذارم. جدای از واژگان، من در این اپیزود شما را با یک شخصیت مهم در تاریخ دین زردشتی با نام آذرباد ماراسپندان آشنا میکنم. علاوه بر این درباره دو مفهوم مهم یکی مفهوم پیچیدۀ «فروهر» یا «فروشی» و دومی مفهوم «ور» یا «آزمون ایزدی» صحبت خواهم کرد.
قبل از شروع این اپیزود برای کسانی که قسمت قبل را نشنیدند میگویم که در پاراگراف اول ارداویرافنامه، نویسنده موقعیت سیاسی ایران و وضعیت دین زرتشت و حملۀ اسکندر و شکست داریوش سوم هخامنشی و از بین رفتن متون دینی و بزرگان دین را روایت کرد. حال ادامه توصیف وضعیت را بشنوید که ارجاعی روشن به دوران شاپور دوم، پادشاه ساسانی دارد که سیاست سخت مذهبی را برای احیاء دین زردشتی در پیش گرفت.
موسیقی ai : 3:42
متن اردادیراف؛ پاراگراف دوم: 4:10
پس از آن، مردمان ایرانشهر را با یکدیگر آشوب و پیکار بود و چون ایشان را شاه و دِهبَد و سالار و دستورِ دینآگاه نبود، در امر یزدان به شک بودند و بسیار گونه کیش و گِرَوِش، شرک و شک و اختلافِ رأی در جهان به پیدایی آمد؛ تا آن هنگام که انوشهروان، آذربادِ ماراسپندانِ نیکوفَرَوهر زاده شد که بر او پَساخت در دین کرده شد و رویِ گداخته بر سینه ریخته شد و بسیار قضاوت و داوری در حق صاحبان دینها و گروشهای دیگر کرده شد [اما] این دین اندر آشوب و مردمان اندر شک ببودند.
رونوشت ساده از پاراگراف دوم: 5:05
بعد از این اتفاق- حمله اسکندر– مردم ایرانشهر با هم در جنگ و پیکار بودند چرا که شاه و فرمانروا و سردار و روحانی که به دین مزدیسنا آشنا باشند وجود نداشت. مردم ایمان خود را به خداوند از دست داده بودند و در نتیجه ادیان، گرایشها و فرقههای دینی مختلف رایج شد و شک و تردید در امور دینی مزدیسنا آشکار شد. این بود تا وقتی که شادروان آذربادِ ماراسپندانِ نیکو فروهر زاده شد. در آن زمان برای اثبات حقانیت و درستی دین زردشت آزمایش ریختن روی گداخته بر سینۀ او انجام شد. او از این آزمون سربلند بیرون آمد اما همچنان دین در آشوب و مردم در شک و تردید بودند.
تاریخ در این پاراگراف: 6:08
خب بریم ببینیم در این پاراگراف چه چیز قابل توجه تاریخی وجود دارد. یعنی بعد از اینکه اسکندر به تحریک اهریمن به ایران حمله کرد و شاهنشاهی هخامنشی و داریوش سوم و دین زرتشت را از بین برد چه اتفاقات دیگری رخ داد؟ در واقع ما در اینجا شاهد یک شکاف تاریخی به مدت حدود ششصد سال تا روی کار آمدن شاپور دوم هستیم. یعنی بعد از اسکندر، سلوکیان، در کنار آنها حکومتهای محلی و بعد به مدت حدود 500 سال تا حوالی 224 میلادی اشکانیان حکومت کردند. تازه بعد از آنها نوبت به ساسانیان رسید که یک دولت متمرکز و ایدئولوژیک بر پایۀ آموزههای زردشتی بنا کردند. پس وقتی متن درباره جنگ و پیکار و نزاع دینی و شک و تردید در دین مزدیسنا سخن میگوید از یک دوران طولانی از اختلافات مذهبی صحبت میکند. دورانی که ادیان مانوی، مسیحی، مزدکی، یهودی، مهری و حتی بودیسم در شرق ایران در رقابت تنگاتنگ با یکدیگر بودند. درباره دوره اشکانیان میشود اینطور استنباط کرد که زردشتیگری به شکل غیرمتمرکز و متکثر وجود داشت.
موسیقی ai: 7:20
بررسی چند واژه: 7:38
حالا برویم ابتدا چند واژه را در این متن بررسی کنیم. اولین واژه
واژه ایرانشهر: 7:42
جزئیات واژه ایرانشهر را در اپیزود دوم توضیح دادم که به مجموعۀ سرزمینهایی گفته میشد که پادشاهان ایرانی بر آن حکومت میکردند.
واژه شاه: 7:52
آنکه بر کشوری پادشاهی و سلطنت کند. حکمران یک مملکت. این لفظ در پهلوی هم «شاه» بوده و ریشهاش در سنسکریت «شاس» بهمعنی «حکومت کردن» است. در اوستا «ساستر» بوده از همان ریشه به معنی «حکمراننده» است. در اوستا لفظ «خَشَترَه» هم برای شاه به کار رفته که از ریشهی «کشَترهی» سنسکریت است. کشاتریا Kshatria نام یکی از طبقات چهارگانه هندو است که امور لشکری و سلطنت مخصوص آنها بود و چون همیشه پادشاه از این نژاد بوده در سنسکریت «کشتره» و در اوستا «خشتره» به معنی «پادشاه» استفاده شده است. اما «کشتره» در اصل به معنی «محافظتکننده از خرابی» است (لغتنامه دهخدا). پس میتوان اینطور فهمید که پادشاه نگهبان و محافظ ملک از خرابی و ویرانی بوده است و این مفهوم هم با «امنیت» و هم با موضوع «آبادانی» گره خورده است.
واژهی بعدی دهبد:
واژه دهبَد: 8:47
به معنی «فرمانروا»، «شاه»و «رئیس ده» بوده است. کلمه «ده» درگذشته به معنای وسیعتر و در حد «مملکت» و «کشور» اشاره داشته است.
واژهی بعد سالار:
واژه سالار: 8:59
از کلماتی است که از زبان پهلوی به فارسی امروز راه پیدا کرده است. همریشه و هم معنی «سردار». کسانی فکر میکنند که «سالار» از واژهی «سال» بعلاوۀ «آر» یعنی «آورنده» ساخته شده است؛ یعنی «صاحب سال»، «سال دارنده»، «سالخورده»، «پیر»، «ریشسفید». بعدها بدون توجه به سن و سال بهمعنی «سر» و «رئیس» آمده است. امروزه به معنی «امیر»، «فرمانده»، «سپهسالار» و مجازاً به معنی «شاه» هم استفاده شده است.
واژه دستور: 9:30
یعنی «صاحب مسند»، «صدر». این کلمه از واژهی «دست» به معنی «مسند» و «قدرت» و «ور» به معنی «صاحب» ساخته شده است. «وزیر»، «راهنما»، «بلد راه». در این متن در معنای «پیشوای زردشتیان» و «خادم بزرگ آتشکده» است.
واژهی بعد یزدان:
واژه یزدان: 9:49
یعنی «خداوند». ریشه این واژه در اوستا «یز» به معنی «پرستیدن» و «ستایش کردن» است و «یَزَتَ» به معنی در «خور ستایش». در زبان پهلوی واژه «یزدان»، هم به معنی «خداوند» و هم به معنی «فرشته» آمده است. در آیین مزدیسنان، «ایزدان» یک دسته از فرشتگان هستند که با امشاسپندان (مقدسان نامیرا) همکاری میکنند.[ii]
واژهی بعد کیش:
واژه کیش: 10:14
در فارسی امروز به معنی «دین» و «مذهب» است. در پهلوی و ارمنی: «کش» و در اوستا، «تکَئشه» tkaeša. این واژه در اوستا به آیین اهریمنی گفته شده که در مقابل «دَئنا» یا همان «دین» قرار میگیرد.
واژهی بعد انوشه:
واژه انوشه: 10:32
به معنای «خوشی»، «خرمی»، «آفرین». به معنای «شراب انگور» هم در شعر منوچهری شاعر قرن پنجم آمده با توصیههایی جذاب برای ما: انوشه خور، طرب کن، شادمان زی/ درم ده، دوست جو، دشمن پراگن.
در متن ارداویرافنامه «انوشهروان» عبارتی دعایی است که برای آذرباد ماراسپندان به کار رفته؛ به معنی «او که روانش شاد باد!» یا همان لفظی که ما امروزه پیش از نام بردن از درگذشتگان به کار میبریم مثلا شادروان خسرو علیکردی. «انوشه» به معنای «جاودان» و «بیمرگ» هم هست.
بخش توضیح واژگان این پاراگراف به پایان رسید در ادامه سه موضوع مرتبط با متن را بررسی میکنم. اول اینکه ببینیم آذرباد ماراسپندان که بود؟ دوم وقتی در متون باستانی و اوستا به «فروهر» بر میخوریم چه معانی میتواند داشته باشد و آخرین موضوع آزمون «ور» یا «پساخت» چیست؟ برویم سراغ آذرباد ماراسپندان که یکی از نامآورترین چهرهها در تاریخ دین زرتشت و در زمان پادشاهی ساسانیان بود.
موسیقی ai: 11:47
آذرباد ماراسپندان[iii] که بود؟: 12:12
ریشهی نام «آذرباد مَهرَاسپندان» داستانی جذاب و کاملاً مرتبط با جایگاه و نقش او در دین زرتشت دارد. این نام از دو بخش اصلی تشکیل شده است:
ریشهی واژهی آذرباد[iv] (Ādurbād): 12:23
«آذر» در فارسی امروز به معنی «آتش» و در زبان پهلوی «آتخش» (ātaxš) و در اوستایی «آتر» (ātar) است. بخش دوم، «باد»، صفت مفعولی است که از ریشهی «پادن» (pā-) به معنی «پاییده شده» یا «محافظت شده» گرفته شده است. بنابراین، معنی لغوی کامل نام «آذرباد» یعنی «پاییده و محافظت شده با آتش» یا «کسی که در پناه آتش است».
نامهایی مانند «آذرپات» و «آذربد» در ایران باستان رایج بوده و در اوستا در فروردینیشت، از فروهر کسی به نام «آدرباد» ستایش شده است. این نام با توجه به اینکه او بعدها آزمون ایزدی یا «وَر گرم» را با ریختن فلز گداخته بر سینه با موفقیت پشت سر گذاشت معنایی عمیقتر پیدا میکند.
ریشهی واژهی مهراسپندان (Mahraspandān): 13:01
بخش دوم نام او که به صورتهای مارسپند یا مهراسپندان گفته شده از واژهی «سپنته» گرفته شده و نام پدر آذرباد بوده است. این نام در اوستا به صورت «منثره سپنته» (Mantra Spenta) به معنی «سخن مقدس» آمده است.
آذرباد در چه زمانی زندگی کرد؟: 13:18
آذرباد مَهرَاسپندان در حدود سال ۳۵۰ میلادی زندگی میکرد و در جایگاه موبد موبدان یعنی بالاترین مقام در دربار شاپور دوم خدمت میکرد.
آذرباد اهل کجا بود؟: 13:31
بر اساس متون تاریخی بعضی فکر میکنند که زادگاه او شهر کهن جور یا گور در فیروزآباد امروزی در استان فارس است.
اهمیت آذرباد: 13:40
اهمیت آذرباد به جایگاهش در دربار محدود نمیشود؛ او به عنوان یک دانشمند و روحانی دینی وظیفه داشت تا حقانیت دین زردشت را در دورانی پُر از مناقشات دینی و در مقابل مبلغان قدرتمند مسیحی اثبات کند. این مبلغان از طرف کنستانتین یکم، پادشاه روم، به مرزهای ایران فرستاده میشدند.
روی گداخته بر سینهی آذرباد: 14:05
مطابق منابع تاریخی و دینی مثل همین متن ارداویرافنامه، «آذرباد» برای پایان دادن به این اختلافات به کاری دست زد که اسم او را جاودانه کرد؛ او پذیرفت که آزمون ایزدی را با ریختن روی گداخته بر سینه انجام بدهد. او این کار را برای از میان بردن هرگونه شک و تردید دربارهی درستی دین زرتشت انجام داد. کمی بعد درباره این آزمایش صحبت خواهم کرد.
در روایتی خیرهکننده، آذرباد در مقابل هفتادهزار نفر حاضر شد. سر و تن خود را شست. سپس خواست که نُه مَن فلز گداخته را بر سینهی او بریزند. اگر فرض کنیم که واحد «وزن من» که امروزه کمترینش 3 کیلو گفته میشود معیار ما باشد با این حساب 27 کیلو روی مذاب بر سینهی او ریخته شده است. در متون آمده که با وجود انجام این کار هولناک، به او هیچ رنجی نرسید. متون پهلوی حتی نقل کردهاند که این تجربه برای او، مثل ریختن شیر تازه بر سینهاش بود. در کتاب شایست ناشایست (در فصل 15، بند 16) نوشته: «و نیز آدرباد مهراسپندان از این روی (دستوری) دین کرد که آهن گداخته را چون بر وجود و دل اویژهی (پاکیزه) او گذارند، پس او را چنان خوش باشد، چونان که شیر بر او دوشند.»[v]
این پیروزی خیرهکننده، تمام شکها و شبههها را تا مدتی از بین برد و باعث شد که بسیاری به دین زردشتی ایمان بیاورند. به دنبال این معجزه، شاپور دوم اعلام کرد که از آن پس «گمراهی در دین نشاید و کسی به بیدینی مجاز نیست».[vi]
نفوذ این موبد بزرگ آنطور بود که خاندانش تا حدود چهارصدوپنجاه سال پس از او همچنان در مقام موبد موبدان و پیشوای دین زردشتی در ایران باقی ماندند. امروز هم پیروان دین زردشت مثل همین متن ارداویرافنامه، در وقت نیایش به فروهر او درود میفرستند و او را در شمار نخستین پیشوایان بزرگ دینی قرار میدهند.
اما در متون کهن خدمات آذرباد تنها به دفاع جسورانه از دین ختم نمیشود. او در حوزهی دانش و ادبیات زردشتی میراث مهمی به جای گذاشت. مثلاً:
گردآوری اوستا توسط آذرباد: 16:25
مهمترین کار او شاید گردآوری و حفظ اوستای پراکنده پس از حملهی اسکندر بود که به دستور شاپور دوم انجام داد.
گردآوری خردهاوستا توسط آذرباد: 16:34
کار مهم دیگر او گردآوری خرده اوستا بود. این متن مجموعهای از دعاها و سرودهای کوتاه آیینی بودکه برای استفاده مردم عادی زرتشتی تهیه شد.
اندرزنامه آذرباد: 16:46
علاوه بر اینها سخنان زیبا و پندهایی اخلاقی به زبان پهلوی از آذرباد به یادگار مانده است که با عنوان اندرزنامۀ آذرباد مهراسپندان گردآوری شده است. مخاطب برخی از این اندرزنامهها پسرش زردشت بوده است. قبل از اینکه بروم سراغ توضیح مفهوم مبهم و رازآمیز « فروهر »، بد ندیدم حالا که تا اینجا آمدید، به سیاق پدران و مادرانمان که علاقه عجیبی به نصیحت ما داشتند چند پند و نصیحت از آذرباد که خطاب به پسرش نوشته برایتان از کتاب متون پهلوی بخوانم.
چند پند از آذرباد[vii]: 17:22
آن از دست رفته را فراموش کن و آن نیامده را تیمار و رنج مبر.
هر چه برای تو نیک نیست تو نیز برای دیگر کس مکن.
نسبت به خدایان و دوستان یگانه باش.
هر چه شنوی به نیوش و بیهوده مگوی.
اندر پادشاهان، گزارش دروغ مُهر مکن.
نه به راست و نه به دروغ سوگند مخور.
خویشتن را، زن، خود خواه.
بر راه کین و زیان مردمان مرو.
آشکار گویش باش.
جدا از اندیشه سخن مگو.
مرد بیرحم را بر زندانیان رئیس مکن، گزیده و بزرگمردم و هوشیارمرد را بر بندیان زندانبان کن.
بیگناه باش تا بیبیم باشی.
راستگو باش تا استوار باشی.
از برای خشم و کین، روان خویش تباه مکن.
و ترا گویم پسر من که از موهبتها در مورد مردم، خرد بهتر، چه اگر پرگست (خدای نکرده) خواسته و مال از دست بشود یا چارپای بمیرد، خرد بماند.
موسیقی Ederlezi: 18:51
اما نوبتی هم که باشد نوبت توضیح مفهوم «فروهر» است.
فَرَوَهَر چیست[viii]؟: 19:21
مفهوم فَروَهَر یا فَروَشی یکی از کلیدیترین و در عین حال پیچیدهترین مفاهیم الهیاتی در مزدیسنا است.
ریشهشناسی فروهر: 19:34
معادل این واژه در پهلوی «فَروَرتی» و در اوستایی «فْرَوَشی» (fravaši) است. ریشهشناسیهای قدیم، «فروشی» را از ریشه «وَر» به معنای «پوششدادن و محافظتکردن» با پیشوند «فْرَ» میدانستند که روی هم رفته «محافظت یا دفاع دلاورانه» معنا میدهد. در برابر آنها عدهای دیگر «فروهر» را از ریشۀ «وَر» به معنای «انتخاب یا اعتراف به دین» میدانند که در اوستایی به صورت «فْرَوَر» آمده است. این دیدگاه، «فروهر» را به «روح انتخاب سرنوشتساز» یا «اعتراف به ایمان» مرتبط کرده و آن را یک مفهوم انتزاعی از نظام اعتقادی زرتشت میداند.
فروهر بخشی از وجود انسان: 20:17
در متون زرتشتی، فروهر یکی از اجزای وجود غیرمادی انسان محسوب میشود. در حال حاضر ما دربارۀ اجزای وجود خودمان باورهایی داریم که یا متکی به عقاید دینی امروز ما هستند یا متکی به دانستههای علم. شما فکر میکنید که وجودتان از چه اجزایی تشکیل شده؟ به جز تن آیا شما به جان، روان، نفس و روح به عنوان بخشهای مختلف خودتان اعتقاد دارید؟ خب معلوم که پاسخ به این سوال چندان ساده و سر راست نیست.
در گذشته برخی از باورمندان به تعالیم دین مزدیسنا معتقد بودند که وجود انسان از پنج بخش تشکیل شده است:
یکم؛ آهو (جان)؛
دوم؛ دَئِنا (وجدان) ؛
سوم؛ بَئوذَه (نیروی شناساگر): اگر بخوایم تفسیر امروزی داشته باشیم منظور احساس، هوش، ذکاوت، قدرت فکری و ذهنی است.
چهارم؛ اُروان (روان) ؛
و پنجم؛ فْرَوَشی (فروهر).
بخشهای وجود انسان در بندهشن: 21:25
در بُندَهشن به عنوان یک متن کهن با کمی تفاوت درباره آفرینش انسان توسط اهورامزدا آمده:
«او مردم را به پنج بخش آفرید: تَن، جان، روان، آئینه (شکل و قالب) و فروهر…؛ فروهر آنکه پیش هرمزد خدای است. بدان روی چنین آفریده شد که در دوران اهریمنی، چون مردم میرند، تن به زمین، جان به باد، آئینه به خورشید، روان به فروهر پیوندد تا روان ایشان را توان میراندن نباشد.»[ix]
خب همین جا ما شاهد یک اتفاق هستیم یعنی پیوند بین فروهر و روان که در ادامه درباره آن حرف میزنم.
آمیختن روان و فروهر: 21:49
یکی از مهمترین و پیچیدهترین تحولات در مفهوم «فروهر»، آمیختگی آن با مفهوم «اُروان» یا همان «روان» انسانی است. در باورهای پیش از زرتشت، اُروان پس از مرگ به «دنیای زیرین» میرفت و سالی یک بار در جشن «هَمَسپَهمَدیم» در پایان سال برای دریافت دعا و پیشکش از نوادگان خود برمیگشت. هنوز این باور به شکل حضور بر مزار مردگان در پایان سال در میان برخی از ساکنان این سرزمین وجود دارد. (پنجشنبه آخر سال) در مقابل روانها، فروهرها موجوداتی بودند که در بالا ساکن بودند. کار آنها چه بود؟یاری و حفاظت از کسانی که آنها را میپرستیدند.
اما این جدایی جهان «زیرین» و «زبرین» همیشگی نبود. فروهر که موجودی قدرتمند و کیهانی بود، با اُروان که موجودی نسبتاً ناتوان بود، یکی گرفته شد. میشود حدس زد که این ادغام احتمالاً به این دلیل رخ داد که پیروان آیین زرتشتی تلاش میکردند تا آیینهای کهن پرستش مردگان را که احتمالاً توسط زرتشت کنار گذاشته شده بود، دوباره وارد دین کنند. سرنوشت روان از دیدگاه زرتشت پس از مرگ «تغییرناپذیر» بود و شفاعت و پرستش انسان نمیتوانست در وضعیت آن تأثیری داشته باشد.
با این حال، برای حفظ آیینهای مردگان، پرستش اُروان با پرستش فروهر آمیخته شد و یک مسئلهی واحد ایجاد شد. در نتیجه، در متونی مانند «یسنا»، فروهرها و روانها گاهی یکی انگاشته میشوند، چنانکه در یسنا میخوانیم: «ما اقامتگاههای آفتابگیر اَشَه را میستاییم، که روانهای مردگان در آنها ساکن هستند، همانهایی که فروهرهای پرهیزکاران هستند». با این حال، حتی پس از این ادغام، تناقضها باقی ماند و برخی متون همچنان فروهر و روان را به عنوان اجزای جداگانه میشناسند.
اگر ادغام مفهوم فروهر و روان که فهم آن را در متون باستانی دشوار کرده است کنار بگذاریم و فرض کنیم هستی و آفریدههای مستقلی به نام فروهرها وجود دارد این پرسش طرح میشود که این فروهرها چه نقشی در جهان و باور دین زرتشتی ایفا میکند؟فروهرها و نظارت بر نظم جهان: 24:16
فروهرها به تعداد صدها، هزاران و دهها هزار وجود داشتند که به اهورامزدا در نظمبخشیدن به جهان کمک کردند. به روایتی همین امروز هم که ما با خشکسالیهای بسیار و تباهی آبها و جنگلها دست به گریبان هستیم این فروهرها در نگهداری جهان بهویژه در «پروراندن آبها»، «گیاهان» و «حفاظت از جنین» قدرتمند هستند. فروهرها میتوانند «مانند عقاب بالدار فرود آیند» و به یاری پرستندگان پرهیزگار بیایند.
اما دومین نقشی که برای فروهر در متون باستانی آمده است انتخاب کیهانی و انتخاب سرنوشت است:
فروهرها و انتخاب سرنوشت: 24:53
در بُندَهش آمده است که اهورامزدا در آغاز آفرینش، به فروهرهای انسان اختیار داد که یا در حضور او محافظت شوند یا به جهان مادی فرود آیند و در جهان مادی در قالب انسان متولد و در شکست اهرِیمَن (انگره مینیو) مشارکت کنند. فروهرها پذیرفتند که به جهان مادی بیایند تا بدی از جهان نابود گردد.[x]پس گویا فروهرها همراه و محافظ ما برای غلبه بر اهریمن هستند و این را خودخواسته انتخاب کردهاند.
نماد فروهر: 25:32
اینجا فرصت نیست که درباره نماد بالدار فروهر صحبت کنم. این نماد تصویری بحثبرانگیز است. آنچه میدانیم این است که هیچ تصویرسازی از فروهر در متون کهن وجود ندارد. این نماد بالدار خاندان هخامنشی میتواند نماد خْوَره یا فَرّ پادشاهی باشد. به نظر میرسد، پذیرش این نماد به عنوان «نماد فروهر» در بین زرتشتیان ایران و زرتشتیان هند یک پدیدۀ نسبتاً متأخر و معاصر است.
اما میرسیم به یک پدیدۀ عجیب در آیین دادرسی و مجازات در متون باستانی به نام «آزمون ور» یا «پساخت» که حتماً پیش از این نمونههایی از آن به گوشتان خورده اما از کنارش عبور کردید مثل گذر سیاوش یا ابراهیم پیامبر از آتش. برویم ببینیم این چگونه رسم و آیینی بوده و با چه هدفی انجام میشده است.
موسیقی؛ سیاوش در آتش؛ سعید رحیمپور: 26:20
ور چیست؟[xi]: 27:08
وَر (War) در زبان پهلوی با همین عنوان و در اوستایی با نام ورنگه (varangh) شناخته میشود. این آزمون در دین مزدیسنا به وسیلۀ داوران برای اثبات راستگویی یا حقانیت فرد متهم به اجرا گذاشته میشد. «پَساخت» (pasâxt)، «آزمون ایزدی» یا «داوری ایزدی» هم به آن میگفتند.
«آزمون ور» یک رویه عادی قضایی نبود. در دوران ساسانی اغلب دعاوی حقوقی از طریق دادرسی قضایی (hamēmālih) در دادگاهها حل میشدند. در برخی موارد استثنایی، ادعاها به داوریهای بالاتر سپرده میشد و این ادعاها توسط موبدان موبد بررسی میشد. فقط در موارد بسیار اندکی ادعاها از طریق «آزمون ور» و در «محکمه ور» (xwarestān) به سرانجام میرسید.
کارکرد اصلی «ور» این بود که پروندههایی که از طریق شیوههای قضایی انسانی قابل حل نبودند یعنی فاقد دلایل قابل پذیرش بودند به داوری ایزدی واگذار میشد. در واقع این آزمون به عنوان آخرین راهکار برای اثبات بیگناهی متهمانی به کار میرفت که به دروغگویی یا پیمانشکنی (miθra-) متهم میشدند.
اهمیت آتش در آزمون ور: 28:24
اما چرا آتش یا ور گرم در این آزمون نقش مهمی داشت؟ از نظر دینی، آتش در ایران باستان با مفهوم «اشه» (Aša) یا «راستی» پیوند خورده بود. زرتشت، آتش را آفریده «اشه وهیشته» یا بهترین راستی/نظم میدانست. بنابراین، هدف آزمونها این بود که «حقیقت مطلق» توسط نیروهای ایزدی تشخیص داده شود. این تشخیص بیش از همه به کمک آتش که تجلی و آشکارکنندۀ راستی و نظم بود قابل دستیابی بود. اگر متهم در آزمون زنده میماند، «بیگناه» تلقی میشد، چون اعتقاد بر این بود که ایزد «میترا» (Mithra)که ایزد نگهبان پیمان است و باقی نیروهای ایزدی از او حمایت کردهاند. در مواردی که نتیجه آزمون مبهم بود، «ور» تا سه بار تکرار میشد.
اما دادگاه ور در دوران ساسانی چه نام داشت و توسط چه کسانی این آزمون برگزار میشد؟
دادگاه ور در دوران ساسانیان: 28:59
محکمهای که در آن آزمون ور برگزار میشد، خوَرستان (xwarestān) گفته میشد. کسانی که بر برگزاری این آزمون نظارت داشتند را رَد(rad) میگفتند. این اشخاص، رهبران برجسته معنوی بودند که وظیفه حقوقیشان عمدتاً با داوری ایزدی مرتبط بود. ردان بر روند آزمون نظارت عالی (abarmad) داشتند و موبدان یا قاضیان عادی حق اجرای آن را نداشتند. آنها توسط شاگردانشان (radunē) که نقش ارزیاب یا معاون را داشتند یاری میشدند. مسئولیت اجرای آزمون ور با کسی بود که به او «ور سالار» (war-salār) گفته میشد.«ور سالار» استاد و مسئول اجرا یا به تعویق انداختن آزمون بود. تهیه و مهر و موم سند آزمون (yazišn-nāmag) به عهده ور سالار بود.
آیا چیزی درباره جزئیات این آزمون میدانیم؟ یا این آزمون فقط به واسطهی آتش برگزار میشد؟
ور گرم(war ī garmōg): 29:50
در ایران باستان، ور به دو نوع تقسیم میشد. ور گرم یا ور آتش و ور سرد یا ور آب.
آزمون ور گرم شامل استفاده از آتش، فلز گداخته، راه رفتن روی آتش یا فرو بردن دست در آب یا روغن جوش بود. گفته میشود که در مجموع حدود 30 نوع آزمون آتشین وجود داشته است. ور گرم معمولاً برای بزرگان جامعه و متولیان دین به کار میرفت، چون آتش دارای جایگاه مقدسی بود.
ور سرد: ( (war ī sard: 30:23
ور سرد شامل غوطهور کردن در آب یا نوشیدن زهر بود. شکل ملایمتر و بسیار مهم آن، نوشیدن آب گوگرد (sōgand xwardan) یا خوردن «سوگند» بود. به فرد متهم معجونی حاوی گوگرد (sōgand) میخوراندند. گوگرد در گذشته مادهای با ماهیت آتشین فرض میشد، باور بر این بود که اگر فرد دروغ بگوید، معجون او را از درون خواهد سوزاند. نام اوستایی این آب گوگرد (Soakenta Vant) به واژه «سوگند» تبدیل شده است که در زبان فارسی با فعل خوردن یعنی سوگند خوردن به کار میرود که نشان از پیشینۀ هراسآوری دارد.
موسیقی؛ سوگند به عاشقان ایران: 31:07
«آزمون ور» تنها محدود به ایران نبود و شکلهای مشابه آن تا سدههای میانه در اروپا رواج داشت. بعضی از نمونههای مهم آن در ایران باستان بسیار مشهور هستند:
آزمون ور زرتشت: 31:40
در برخی متون زرتشتی مانند «گزیدههای زاتسپَرَم»، اشاره شده که زرتشت برای اثبات حقانیت رسالت پیامش، دو ور گرم و یک ور سرد را پشت سر گذاشت؛ زرتشت پیامبر در مرحله اول از «آتش سوزان» عبور کرد و در مرحلۀ بعد آزمون ریختن «فلز گداخته» بر سینهاش را پشت سر گذاشت که به روایت منابع این فلز بر سینهی او یخ بست؛ آزمون سوم و ور سرد او «دریدن شکم» بود که پس از دست کشیدن بر آن بهبود پیدا کرد.
آزمون ور آذرباد: 32:12
نمونهی مشهور دیگر همین آذرباد بود که طبق روایت ارداویرافنامه برای اثبات راستی ادعای خود، زیر آزمون ور رفت و «فلز گداخته» بر سینه او ریخته شد.
آزمون ور سیاوش: 32:24
در اساطیر ایران و با استناد به شاهنامه، سیاوش از کسانی است که برای اثبات بیگناهیاش از میان آتش گذشت.
این موارد تنها به ایران باستان محدود نبود برخی آزمونهای مشابه با نام «آزمون دشوار» در اروپا هم دیده میشد.
آزمون ور در اروپا: 32:32
در بین مسیحیان اروپایی، آزمون ور به نام «آزمون دشوار» (Ordeal) رواج داشت. این آزمون از یونانیان باستان به روم و سپس به سراسر اروپا گسترش یافت. در این نوع از آزمونها اگر فرد در طول آزمون دردناک، زخمی میشد یا زخم او بهسرعت شفا پیدا میکرد، بیگناه شمرده میشد. سه نمونه از این آزمونها در اروپا دیده شده است.
آزمون آتش: مثل راه رفتن روی «آهن گداخته» یا «گاوآهن داغ» که معمولاً برای نجیبزادگان اجرا میشد. در کلیسای جامع بامبرگ (Bambergerg Dom) نقشبرجستهای از کونیگونده Kunigunde ، همسر هاینریش دوم، آخرین امپراتور مقدس روم وجود دارد که صحنه عبور او از روی گاوآهنهای گداخته را نشان میدهد. در این «آزمون آتش» همسر امپراتور برای اثبات بیگناهی خود در برابر اتهام زنا، روی خیشهای داغ قدم گذاشته و آسیبی نمیبیند.
آزمون آب: برای مردمان طبقات فرودست انجام میشد. فرد را روی یک صندلی میبستند و با کمک یک الوار چوبی داخل آب فرو میبردند و بیرون میآوردند. این نوع از آزمون یک خفگی موقت ایجاد می کرد و بیشتر برای جادوگران و زنان تا قرون شانردهم و هفدهم اجرا میشد. بیش از آنکه جنبۀ آزمون داشته باشد شکنجه به حساب میآمد.
آزمون صلیب: به این شیوه اجرا میشد که دو مدعی روبهروی هم میایستادند و دستهای خود را شبیه صلیب باز میکردند؛ اولین نفری که دستش میافتاد، گناهکار شناخته میشد. این آزمون به مرور به دوئل تبدیل شد که نبردی رو در رو بود.
افول: در سال 1215 میلادی، پاپ اینوسنت سوم فتوایی صادر کرد که در آن آزمونهای دشوار مثل آب جوش، آهن گداخته یا دوئل ممنوع شد. در نتیجه، این آزمونها در قرون چهاردهم و پانزدهم منسوخ شدند.
موسیقی AI: 34:25
نتیجه و گفتار پایانی: 34:48
اکنون که آذرباد ماراسپندان آزمون ور را پشت سر گذاشت و متون دینی را بعد از حدود ششصد سال مجدداً تدوین و گردآوری کرد آیا همه چیز به خوبی و خوشی پایان پذیرفت؟ پاسخ متن روشن است: پس از حمله اسکندر و از بین رفتن آیین و دین مزدیسنا کسانی مانند آذرباد ماراسپندان تلاش کردند که دین زرتشت را احیا کنند، اما علیرغم این تلاشها همچنان مردم در شک و گمان بودند. در این وضعیت چگونه میشود بر این تردیدها غلبه کرد و راه حل روحانیون دین زردشتی برای خروج از این بحران چیست؟ در اپیزود بعد راه حل و تمهیدات روحانیون را بر اساس کتاب ارداویرافنامه برای شما روایت خواهم کرد.
اپیزود سوم پادزند را شنیدید. ممنونم پادکست ما را گوش میکنید. امیدوارم از شنیدنش لذت برده باشید. باعث خوشحالی و سپاس من است، اگر این پادکست را به کسانی معرفی کنید که دوستدار متون کهن، فرهنگ ایران باستان و ادبیات فارسی هستند.
متن، منابع پادکست، لینک توضیحات واژگان و اسامی خاص و راههای ارتباطی را من در وب سایتی با عنوان گیومهباز داتآیآر منتشر میکنم. لینک وبسایت را هم می تونید در توضیحات پادکست ببینید. دامن سرخ گلدار همگی خدانگهدار.
منابع:
لغتنامه دهخدا
[i] . پژوهشی در اساطیر ایران؛ مهرداد بهار؛آگه؛ تهران؛ 1400؛ ص 300.
[ii] . دانشنامه مزدیسنا؛ جهانگیر اوشیدری؛ مرکز؛ تهران؛ 1371؛ ص 509.
[iii] . آذرباد مهرسپندان Ādarbād i mahraspandān |
[iv] . ویکی پدیا: آذرباد ماراسپندان
[v] .شایست ناشایست؛ کتایون مزداپور؛ علمی فرهنگی؛ تهران؛ 1369؛ ص 214.
[vi] . آذرباد مهرسپندان Ādarbād i mahraspandān |
[vii]. متنهای پهلوی؛ گزارش سعید عریان؛ کتابخانه ملی، تهران؛ 1371؛ ص 100-106.
[viii] . اغلب مطالب درباره مفهوم «فروهر» بر اساس مقاله ایرانیکا نوشته مری بویس با عنوان FRAVAŠI نوشته شده است.
[ix] . بندهش؛ فرنبغ دادگی؛ ترجمه مهرداد بهار؛تهران؛ 1400؛ ص 48.
[x]. بندهش؛ ص 50.
[xi] . اغلب مطالب مربوط به «ور» و سیستم قضایی دوران ساسانیان از مقاله ایرانیکا با عنوان JUDICIAL AND LEGAL SYSTEMS ii استفاده شده است.