فصل سوم | قسمت صدوششم

پادشاه و پسرش
s3-e106 poster

داستان از اونجا آغاز می‌شه که پادشاهِ ستمگرِ بی‌زاد و رود، آرزومنده که یک فرزندی گیرش بیاد. وقتی که گیرش می‌آد می‌فهمه که ای دل غافل عجب آرزوی احمقانه‌ای کرده. چرا؟ گوش کنید خودتون می‌فهمید. این داستان شباهت اندکی با داستان‌هایی داره که شاهزاده‌ای طی گذر از مراحلی از پوست حیوانی خودش خارج می‌شه.
منبع: افسانه‌های ایرانی؛ محمد قاسم‌زاده
راوی:محسن سعادت

پادکست قصه‌های ایرانی با هدف آشنایی علاقه‌مندان به ادبیات شفاهی منتشر می‌گردد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *